از این روزا بگم و حس و حال خوبش. اینکه شبای قدر جزو اولین شب قدرام بود که بدون خانواده بودم و با بچه‌های دانشگاه رفتیم مسجد و حرم. چقد زیبا و احتمالا تکرارنشدنی بود. شب اول جودی هم باهامون بود و من نمیدونستم دوست داره تو این مراسم شرکت کنه یا نه. خیلی هم اصرار نکردم ولی دیدم خودش وقتی دید داریم آماده میشیم آماده شد. چند نفر بودیم. یکی از بچه‌ها که من معمولا باهاش میرم حرم به‌علاوه‌ی بچه‌های اتاقمون و همکلاسی‌شون. منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان منابع وتست کنکورارشد دکتری رشته مشاوره طراحی سایت در تبریز - نمایندگی اخوان - نمایندگی استیل البرز - باربری تهران مجنونم و تو لیلا interesting things فروش کولر گازی سامسونگ به روز ترین ها و قدیمی ترها پخش لوازم آرایشی و بهداشتی در اردبیل و کل کشور